معيار شناسي پيوند معنايي آيات قرآن (قسمت اول)
 

 





 
نويسنده: علي فتحي



 

چکيده
 

با نگاه دقيق به آيات قرآن کريم ، به اصل وجود پيوند معنايي بين آيات قرآن ، که مورد پذيرش اکثر پژوهشگران قرآني نيز مي باشد ، پي مي بريم. ظهور و بروز پيوند معنايي ، بيشتر در شيوه ي « تفسير قرآن به قرآن » و « تفسير موضوعي» است. معيارهاي اساسي پيوند معنايي بين آيات قرآن ، عبارتند از : 1- پيوند واژگاني ؛ 2- پيوند ساختاري ؛ 3- پيوند موضوعي که خود شامل مواردي همچون : پيوند عموم و خصوص ، پيوند مطلق و مقيد ، پيوند مجمل و مفصل ، پيوند مبهم و مبين ، پيوند حقيقت و مجاز ، و پيوند ناسخ و منسوخ است. 4- پيوند محکم و متشابه ، که بر گرفته از خود قرآن است . 5- پيوند سياقي.
کليد واژه ها: پيوند معنايي ، تفسير قرآن به قرآن ، ارتباط موضوعي ، محکم و متشابه ، پيوند واژگاني.

مقدمه
 

از جمله امور شايان توجه در تفسير قرآن کريم ، پيوند معنايي بين آيات آن است . توجه و بهره گيري از اين مسئله در فهم قرآن کريم تاثير فراوان دارد. عنايت به اينکه در بسياري از موارد ، مطالب مربوط به يک موضوع ، در سوره ها و آيه هاي مختلف بيان شده ،ضرورت بيشتري پيدا مي کند. و در تفسير هر آيه اي ، حتي در غير موارد ابهام ، اجمال و تشابه ، لازم است به تمام آيات مرتبط معنايي ، حتي موارد احتمالي ، مراجعه گردد ؛ (1) چرا که ، فهم هر آيه اي از قرآن و دست يابي به مراد واقعي خداي متعال ، افزون بر مؤلفه هاي ديگر تفسير ، با توجه به آيات ديگر کامل مي شود.
پيوند معنايي آيات قرآن ، اقسام گوناگوني دارد ؛ از جمله: پيوند معنايي يک جمله با جمله يا جملات ديگر در يک آيه ( پيوند درون آيه اي ) ، پيوند يک آيه با آيات قبل و بعد خود ، پيوند آيه هاي يک سوره و نيز پيوند يک آيه با آيات ديگر در سراسر قرآن .
دست يابي صحيح و روشمند به انواع پيوند معنايي آيات قرآن ، با توجه به ويژگي هاي خارق العاده ي قرآن با روش شناسي خاصي امکان پذير است. مرحله ي متقدم بر معيارها، بحث مباني پيوند معنايي است که پرداختن به آن در اين مقال نمي گنجد و پژوهش ديگري را مي طلبد. آنچه در اين نوشتار مد نظر است ، ارائه معيارهاي اساسي پيوند معنايي آيات قرآن است که عمدتاً براي تشخيص مصداق هاست.
از اين رو ، تلاش گرديده براي هر يک از معيارها ، مصاديق مستندي ذکر شود. به همين دليل ، از ذکر تمام آيات مرتبط با نمونه هاي ياد شده ، خود داري شده است . اين معيارها عبارتند از :

1- پيوند واژگاني
 

قرآن کريم ، کتاب تربيت و هدايت است و از اين رو ، گاهي يک موضوع را در ضمن آيات گوناگوني مطرح کرده و در هر آيه بعدي از ابعاد آن را مورد توجه قرار داده است ، به گونه اي که گاهي الفاظ موضوع ها با همديگر شبيه يا يکسان است. در کشف پيوند معنايي آيات قرآن کريم ، توجه به موضوعات مشابه و ملاحظه ي جمعي آيات مرتبط - که عمدتا در قالب تشابه لفظي است- يک امر ضروري به نظر مي رسد. بنابراين ، يکي از معيارهاي ابتدايي در کشف ارتباط معنايي آيات قرآن مجيد ، پيوند واژگاني آيات و بررسي موارد استعمال آنها در خود قرآن کريم است ؛ زيرا در بسياري از موارد با توجه به قرائن و سياق ، مي توان پي برد که يک واژه در چه معنايي به کار رفته است. (2) بر اين اساس ، تمام واژه هاي هم معنا و نيز واژه هايي که اشتراک لفظي يا معنوي و يا تضاد مفهومي با واژه ي مورد نظر دارند، ملاحظه مي شود. از اين رو ، گفته اند : بهترين راه فهم معاني واژگان قرآني ، مراجعه به خود قرآن است ، به اين صورت که مفسر قرآن ، همه ي کابردهاي قرآني يک واژه را جمع کرده ، و در آنها دقت و تامل نمايد ؛ چرا که برخي از آيات قرآن ، مفسر بعض ديگرند.(3)
بنابراين ، اکتفا به فرهنگ هاي لغت به تنهايي کارساز نيست. به ويژه اينکه در قرآن کريم اصطلاحات خاصي وجود دارند که صرفاً معناي لغوي آنها مورد نظر نيست. اين اصطلاحات را نمي توان با صرف مراجعه به لغت ، ترجمه و تفسير کرد ، بلکه بايد با مراجعه به آيات ديگر و شناخت فرهنگ و زبان قرآن ، معنا نمود. (4) براي مثال ، واژه ي «کفر» که در لغت به معناي « پوشاندن» (5) است در قرآن کريم افزون بر معناي لغوي ، در معناي اصطلاحي ( نپذيرفتن حق و انکار آن ) هم به کار رفته است. (6) معناي اصطلاحي واژه هايي همچون صلوة ، زکوة ، جهاد و مانند آن نيز با دقت و تدبر در آيات ديگر به دست مي آيد . (7) و يا واژه ي « اخلاد » در آيه ي « ... و لکنه اخلد الي الارض ....» ( اعراف : 176) هم معنا و يا نزديک به معناي واژه ي « تثاقل» در آيه ي « اثاقلتم الي الارض» ( توبه : 38) ، به حساب مي آيد ، چرا که بار مفهومي واحد در موضوع قرآني دارد ، در حالي که از نظر لغت اين دو واژه چندان نقطه ي مشترکي با هم ندارند.
نمونه ي ديگر: براي واژه ي « ام» در قرآن مجيد، مي توان وجوه معنايي ذيل را ذکر نمود.
الف .مادر: مادر ( حقيقي ) : « و اوحينا الي ام موسي » ( قصص : 7) ؛ مادر (رضاعي) : (امهاتکم اللاتي ارضعنکم» ( نساء :23) ؛ مادر (معنوي ) : « النبي اولي بالمومنين من انفسهم و ازواجه امهاتهم » ( احزاب : 6) اين کاربرد اختصاص به همسران پيامبر صلي الله عليه و آله و سلم دارد.
ب. مأوا : ( پناهگاه ، جايگاه ) : « و اما من خفت موازينه فامه هاوية » ( قارعه 8-9) و « و مأواه جهنم و بئس المصير» ( آل عمران : 162) با توجه به سياق آيه ي نخست و به قرينه ي آيه ي بعدي ، که ارتباط معنايي روشني با آن دارد ، مي توان گفت : مفاد واژه « ام » همان مأوا است.
ج : معناي ترکيبي کنايي ( مرجع ) : « هن ام الکتاب» ( آل عمران :7) که برخي به معناي اصل گرفته اند. ( 8) در اين صورت ، معناي مقابل اصل ، فرع است که در آيه ي 24 سوره ي ابراهيم ، در مقابل هم به کار رفته است : « کشجرة طبية اصلها ثابت و فرعها في السماء. »
ملاحظه ي واژه ها به صورت ترکيبي - در صورت کاربرد ترکيبي آن - نيز در فهم معنا و مراد يک واژه نقش به سزايي دارد. براي نمونه ، واژه ي ياد شده به صورت ترکيبي « ام القري» ( انعام : 92) و « ام الکتاب» (آل عمران : 7) نيز در قرآن مجيد به کار رفته است.
در لسان روايات نيز از اين شيوه براي کشف ارتباط معنايي آيات استفاده شده است.
ابن ابي محمود مي گويد : از امام رضا عليه السلام از آيه ي « ختم الله علي قلوبهم و علي سمعهم» ( بقره : 7) پرسيدم . آن حضرت در پاسخ با استناد به آيه ي 155 سوره ي نساء : « بل طبع الله عليها بکفر هم فلا يومنون الا قليلا» ، فرمودند «ختم» ، همان «طبع» است . آن حضرت بدين صورت فهماندند که مهر نهادن برقلوب ايشان ، سزاي کفرشان بوده است. (9)
برخي از مفسران در تبيين معناي واژگان قرآني به آيات ديگر استناد مي کنند. علامه طباطبائي در بيان اينکه واژه ي « الرحمن» صيغه ي مبالغه است و بر کثرت دلالت دارد ، و کلمه ي « الرحيم» صفت مشبهه است و بر ثبات و بقا دلالت دارد ، به آيات 5 سوره ي طه ، 75 سوره ي مريم ، 43 سوره ي احزاب و 117 سوره ي توبه استناد کرده است . (10) و در مورد اصل واژه ي « کتب» در آيه ي « يا ايها الذين آمنوا کتب عليکم الصيام کما کتب علي الذين من قبلکم لعلکم تتقون» (بقره : 183) معناي آن را با کمک آيات ديگر بيان کرده و مي گويد : معناي واژه ي « کتابت» ، معلوم است ، ليکن گاهي به طور کنايه در وجوب حتمي و حکم قطعي به کار مي رود ، که در آيه ي « کتب الله لاغلبن انا و رسلي» ( مجادله : 21) کنايه از قضاء حتمي ، و در آيه ي « و نکتب ما قدموا و آثارهم » ( يس : 12) کنايه از عزيمت و قضاء حتمي است و در آيه ي « و کتبنا عليهم فيها ان النفس بالنفس » ( مائده : 45) کنايه از وجوب و وضع قانون و جعل حکم قطعي است. (11)
گزينش آيات مرتبط با پيوند واژگاني ، دو مرحله در طول هم دارد که بايد هر دو تحقق يابد و هيچ يک به تنهايي کافي نيست. اين دو مرحله عبارتند از :
الف: گزينش براساس تشابه لفظي : در اين شيوه ، که ابتدايي ترين و آسان ترين شيوه است ، مفسر از راه هاي گوناگون - مانند مراجعه به کتاب هاي معجم - آيات در بر دارنده ي کلمات هم خانواده با واژه ي مورد نظر را استخراج مي کند. از اين شيوه ، براي رسيدن به دو هدف استفاده مي شود: يکي براي درک مفاهيم واژه هاي قرآني و ديگري تبيين ابعاد گوناگون يک موضوع . راغب اصفهاني در مفردات الفاظ القرآن و استاد حسن مصطفوي در التحقيق في کلمات القرآن از جمله کساني هستند که هدف نخست را دنبال کرده اند. آنان با گردآوري آيات از منظر الفاظ و تجربه و تحليل آنها ، سعي در روشن ساختن معاني ناب قرآني براي هر واژه داشته اند. برخي نيز هدف دوم را لحاظ کرده و خود را در بيشتر موارد محدود به همين شيوه کرده اند ؛ از جمله علامه مجلسي در بحار الانوار.
ب: گزينش براساس ارتباط مفهومي واژگان: هر واژه اي افزون بر شکل لفظي و صرفي خود ، آيينه اي از معنا و مفهومي خاص است که ممکن است از حيث معنا با واژه هاي ديگر، مرتبط باشد. بدون اينکه تشابه لفظي و صرفي داشته باشد. بايد از اين نوع ارتباط نيز ، که به خلاف نوع اول ، يک رابطه ساده و خاص نيست. بهره برد. در اينجا ، به سه نمونه از اين ارتباطات اشاره مي شود. (12)
1. ارتباط مفهومي واژه هاي مترادف : با اندکي تسامح مراد از واژگان مترادف ، الفاظي است که مفهوم مشترک دارند. بدون شک ، در قرآن الفاظ مترادف آمده است که براي تفنن در عبارت و زيبايي کلام بوده و از محسنات و وجوه بلاغت قرآن به شمار مي آيد. بنابراين ، آياتي که شامل واژه هاي مترداف مي شوند به دليل جانشيني نسبي اين واژه ها ، مکمل و روشني بخش يکديگرند و از اين طريق ، به موضوع مورد نظر پيوند مي خورند.
2- ارتباط مفهومي واژه هاي متضاد : نزد ارباب علوم مشهور است که « تعرف الاشياء باضدادها » ؛ يعني از جمله راه هاي شناخت هر چيز، شناخت ضد آن است. گرچه اين اصطلاح قاعده اي منطقي و برهاني نيست- به خلاف برهان خلف و نقيض قضيه که در منطق استفاده مي شود- اما در برخي مباحث علوم با توجه به شرايطي راهگشاست.
3- ارتباط مفهومي واژه ها در يک ميدان معنايي : از جمله مسائل قرآن پژوهي اين است که آيا واژگان قرآني با همان معناي لغوي ، منعزل از کلمات ديگر ، در قرآن به کار برده شده است و يا وقتي که در مجموعه ي آيات قرار گرفته ، تحولاتي در آنها پديد آمده است.
ايزوتسو ، در ضمن تحقيق ، به پيوند ميان مفاهيم واژه هاي کليدي قرآن اشاره کرده ، مي نويسد :
ممکن است کسي چنان بينديشد که همه کاري که بايد صورت بگيرد عبارت از آن است که از کل واژگان و کلمات قرآن ، همه کلمات مهم را ، که به تصورات و مفاهيم مهم همچون الله ، اسلام ، نبي ، امام ، کافر و نظاير اينها ارتباط دارد جدا کنند و معنايي را که هر يک از اين کلمات در متن قرآن دارد مورد تحقيق و ملاحظه قرار دهند ، ولي اين کار در واقع چندان ساده نيست؛ چه اين کلمات يا تصورات در قرآن هر يک تنها و منعزل از کلمات ديگر به کار نرفته، بلکه با ارتباط نزديک به يکديگر ، مورد استعمال قرار گرفته اند و معناي محسوس و ملموس خود را دقيقا از مجموع دستگاه ارتباطاتي که با هم دارند ،به دست مي آورند. (13)
به عقيده ي وي ، واژه هاي کليدي قرآن به خاطر ارتباط ها و پيوستگي هاي گوناگون با يکديگر ، مجموعه هايي تشکيل مي دهند و اين مجموعه ها « ميدان هاي معنا شناختي» نام گذاري شده است. در هر ميداني ، واژه اي کليدي به عنوان کانون و مرکز وجود دارد که ديگر کلمات کليدي آن ميدان را پيرامون خود نگه مي دارد ؛ مثلا ، ايمان ، الله ، تصديق، اسلام ، شکر ، تکذيب ، عصيان ، کفر و مانند آن ، يک ميدان معنا شناختي را تشکيل مي دهند و در آن « ايمان » به عنوان کانون مطرح است. (14)
بنابراين ، با گردآوري کلماتي که به نحوي مفاهيم آنها با مفهوم واژه ي مورد نظر در يک « ميدان معنايي» مرتبط است ، مي توان به پيوند معنايي واژگان قرآني بيش از پيش پي برد. براي نمونه ، با بررسي حوزه هاي معنايي « صراط مستقيم» در قرآن مجيد ، اين نتيجه به دست مي آيد که واژگان اهتداء ، هدي ، رشد ، رَشَد ، سيبل الرشاد ، سبل السلام و سبيل الله حوزه ي معنايي « صراط مستقيم» را تشکيل مي دهند. (15)

2. پيوند ساختاري
 

در مواردي ، يک ساختار و تعبيري در قرآن کريم براي افاده ي معناي خاصي استعمال شده است. از اين رو ، مي توان به کمک آنها مراد واقعي آيات ديگر را که همان تعبير به کار رفته ، به دست آورد. براي نمونه ، تعبير « اجتناب» با آنکه ظهور در حرمت ندارد ، ولي در کاربرد قرآني در معناي تحريم استعمال شده است ؛ مانند « و لقد بعثنا في کل امة رسولا ان اعبدوا الله و اجتنبوا الطاغوت» ( نحل : 36) ؛ « فاجتنبوا الرجس من الاوثان و اجتنبوا قول الزور» ( حج :30) و « يا ايها الذين آمنوا اجتنبوا کثيرا من الظن» ( حجرات : 12)
مقاتل بن سليمان در تفسير آيه ي 90 سوره ي مائده « يا ايها الذين آمنوا إنما الخمر و الميسر و الانصاب و الازلام رجس من عمل الشيطان فاجتنبوه لعلکم تفلحون» مي نويسد :
امر به پرهيز از رجس ، با ساختار ( اجتناب الرجس) از تحريم آن حکايت دارد ، همان گونه که آيه ي « فاجتنبوا الرجس من الاوثان » ( حج: 30) با همين تعبير ، از حرمت بت پرستي حکايت دارد. (16)
از اين رو ، در تمام مواردي که تعبير به اجتناب يا اجتناب الرجس شده است ، دلالت بر حرمت دارد ، مگر قرينه اي بر خلاف آن باشد. البته اين معيار مبتني بر اين است که ساختار و تعبير خاصي در تمام آيات قرآن بر يک معنايي دلالت کند. براي نمونه ، نمي توان گفت : مراد از تعبير «لا جناح» در تمام آيات قرآن يکي است ، حتي اگر در روايتي هم به آن استناد شده باشد.
در روايت آمده است : زرارة بن اعين و محمد بن مسلم ، درباره ي آيه ي شريفه ي « و اذا ضربتم في الارض فليس عليکم جناح ان تقصروا من الصلاة » ( نساء : 101) ، از امام باقر عليه السلام پرسيدند : چگونه حکم به وجوب قصر در نماز مسافر مي شود ، حال آنکه عبارت « ليس عليکم جناح » ظهور در الزام ندارد ؟ امام با استناد به آيه ي شريفه ي « فمن حج البيت او اعتمر فلا جناح عليه ان يطوف بهما» فرمودند: همان گونه که مقصود از عبارت «لا جناح » در آيه مربوط به طواف صفا و مروه ، وجوب طواف است نه جواز آن ، در آيه ي قصر نماز ، مراد از عبارت « ليس عليکم جناح » وجوب قصر مي باشد ؛ (17) چرا که در اين روايت ، چگونگي دلالت « لا جناح عليکم » بر وجوب طواف بدون ملاحظه ي شأن نزول آن روشن نمي باشد. از اين رو ، مي توان گفت : به دليل آنکه امام عليه السلام از شأن نزول آن آگاه بودند ، و دلالت آن بر وجوب برايشان روشن بود ، بدان استناد کردند. (18) به علاوه ، در متن روايت مذکور ، امام عليه السلام به فعل پيامبر صلي الله عليه و آله و سلم هم استناد کرده است : « ... لان الله عزوجل ذکره في کتابه و صنعه نبي صلي الله عليه و آله و سلم و کذلک التقصير في السفر شيء صنعه نبي صلي الله عليه و آله و سلم و ذکره الله في کتابه ، الحديث.» (19) از سوي ديگر ، اين تعبير در آيات ديگر در همان ظهور عرفي ( عدم وجوب ) به کار رفته است ؛ از جمله: آيات 198 ، 230 ، 233 سوره ي بقره ؛ 93 سوره ي مائده ؛ 29 و 60 سوره ي نور.

پي نوشت :
 

1- براي آگاهي بيشتر ر. ک. علي اکبر بابايي و ديگران، روش شناسي تفسير قرآن ( قم ، پژوهشکده حوزه و دانشگاه ، 1379) ، ص 192/ همو ، مکاتب تفسيري ( تهران ، سمت ، 1386) ، ج 2 ، ص 127.
2- ر. ک. علي اکبر بابايي و ديگران ، پيشين ، ص 293.
3- ر. ک . محمد رشيد رضا . تفسير المنار (بيروت ، دارالمعرفة ، بي تا ) ، ج 1 ، ص 22.
4- ر. ک . محمود رجبي ، روش تفسير قرآن ( قم ، پژوهشکده حوزه و دانشگاه ، 1383) ، ص 57.
5- ابن فارس ، معجم مقاييس اللغة ( بيروت، دارالسلامية ، 1410) ، ج 5 ، ص 5 / راغب اصفهاني ، مفردات ( دمشق ، دارالقلم ، 1416) ، ماده ي «کفر»
6- در برابر معناي لغوي « کفر» ، واژه ي « شکر» و در مقابل معناي اصطلاحي آن ، واژه ي « ايمان » قرار دارد. ( ر. ک. خليل بن احمد فراهيدي ، العين ( قم ، اسوه ، 1414) / ابن منظور ، لسان العرب ، ( بيروت ، دارصادر ، 1414) ، ماده ي کفر. ) از موارد کاربرد واژه ي « کفر» در قرآن ، به دست مي آيد که هر جا اين ماده و مشتقات آن در آيه اي همراه با ماده ي « شکر» و مشتقات آن ذکر شود ، منظور معناي لغوي « کفر» ( پوشاندن) مي باشد : « فاذکروني اذکرکم و اشکروا لي و لا تکفرون » ( بقره : 152) و در موارد فراواني هم در معناي اصطلاحي آن به کار رفته است: « ان الذين کفروا سواء عليهم أ أنذرتهم ام لم تنذرهم لا يومنون » ( بقره : 6) ر. ک. غلامعلي همايي ، واژه شناسي قرآن ، ( قم ، مرکز ، جهاني علوم اسلامي ، 1383) ، ص 228.
7- براي آگاهي بيشتر، ر.ک. مساعد بن سليمان طيار ، فصول في اصول التفسير (رياض ، دار النشر الدولي ، بي تا ) ، ص 106 / علي اکبر بابايي و ديگران ، پيشين ، ص 85.
8- ابي منصور بن احمد ازهري ، تهذيب اللغة ( بيروت ، دار احياء التراث العربي ، 1421) ، ج 15 ، ص 453.
9- شيخ صدوق ، عيون اخبار الرضا عليه السلام ( قم کتاب فروشي طوس ، 1363) ، ج 1 ، ص 424.
10- ر. ک . سيد محمد حسين طباطبائي ، الميزان في التفسير القرآن ( بيروت ، مؤسسة الاعلمي للمطبوعات ، 1422) ، ج 17 ، ص 18-19 / علي اکبر بابايي ، مکاتب تفسيري ، ج 2 ، ص 286.
11- سيد محمد حسين طباطبائي ، پيشين ، ج 2 ، ص 7.
12- در نگارش اين قسمت ، از مقاله ي « معنا شناسي واژه هاي قرآن و تفسير موضوعي » ، عليرضا نيازاده ، معرفت 96 ( آذر 1384) ص 43-46 استفاده شده است.
13- توشيهکو ايزوتسو ، خدا و انسان در قرآن ، ترجمه ي احمد آرام ( تهران ، شرکت سهامي انتشار ، 1381) ، چ پنجم ، ص 5.
14- همان ، ص 17 ؛ ايزوتسو در اثر ديگر خود ، بعد از بيان اصول تجزيه و تحليل معنايي ، برخي از اصطلاحات قرآني مانند حوزه معنايي « کفر» ، « ايمان » و واژه ها و مفاهيم مرتبط با آن دو را تجزيه و تحليل کرده است. ر. ک. همو ، ساختمان معنايي مفاهيم اخلاقي ديني در قرآن ، ترجمه ي فريدون بدره اي ( تهران ، قلم ، 1360) ، ص 145 .
15.ر.ک. سيد مهدي شهيدي ، « حوزه معنايي صراط مستقيم ، در بيان قرآن کريم » ، انديشه صادق 15 ( تابستان 1383) ، ص 34.
16- مقاتل بن سليمان ، تفسير قرآن ، تحقيق عبدالله محمود شحاته ( بيروت ، دار احياء التراث العربي ، 1423) ، ج 1 ، ص 501.
17- محمد بن مسعود عياشي ، تفسير عياشي ( بيروت ، مؤسسة الاعلمي للمطبوعات ، 1411) ، ج 1 ، ص 298/ شيخ حر عاملي ، وسائل الشيعه ( قم ، مؤسسه آل البيت عليهم السلام ، 1412) ، ج 8 ، ابواب صلاة المسافر ، ب 22، ح 2 ، ص 517.
18- ر.ک.علي اکبر رستمي ، آسيب شناسي و روش شناسي تفسير معصومان عليهم السلام ( رشت ، کتاب مبين ، 1380) ، ص 139.
19- شيخ حر عاملي ، پيشين
 

منبع: مجله معرفت شماره 122